Click here to enlarge 

یادم باشد امروز باز به تو سلام کنم

سلام

می شناسی؟

چندین بار است در

پس این کوچه ها سلامت کرده ام

می شناسی ؟

همان رهگذر تنها

همان که روزی با روی باز به او سلام کردی

نمی دانم چرا دگر سلامم را جواب نمی دهی ؟

ولی من باز هر صبح بعد از یک جدال سخت

به رویت لبخند می زنم

و به تو می گویم

سلام

چه حس سختی است

که من برایت غریبم

چه حس تلخی است که سلامم دگر هیچ معنایی ندارد

نمی دانم شب چه از من ربود ؟

تو را ؟

شاید مرا را از خودم ربود

و تو می روی من می خندم

شاید روزی با تمام آرزوهایم

بمیرم

و تو بر سر مزارم گل بیاوری

گریه کنی

سلام

مرا می شناسی ؟

همان که به امید جواب سلامت چندین بار در خم کوچه منتظرت ماند

می شناسی ؟

همان که شب ها به امید صبح و شاید به امید تو اشک ریخت

همان که خواب خوشش هیچ شبی بی اشک معنا نداشت

مرا می شناسی؟

همان که با امید حضور تو وجودش کمرنگ شد

و با یاد تو مُرد

و شاید در آرزوی تو مُرد

آری... می دانم که نمی شناسی

منبع:وبلاگ کلبه تنهایی!!!

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


برچسب‌ها: سلامی عاشقانه , , , ,

تاريخ : دو شنبه 15 خرداد 1391 | 7:47 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.